زمان تقریبی مطالعه: 3 دقیقه

ابوسعید بهادرخان

اَبوسَعید بَهادُر خان (8 ذیقعدۀ 704-13 ربیع‌الآخر 736 ق 2 ژوئن 1305-30 نوامبر 1335 م)، پسر و جانشین الجایتو و آخرین فرمانروای ایلخانان مغول در ایران. ظاهراً وی نخستین ایلخانی است كه از بدو تولد نام اسلامی داشته است. صفدی (10 / 322) به استناد نامۀ او به الملك الناصر محمد بن قلاوون، سلطان مملوك مصر، تصریح كرده كه نامش ــ نا كنیه‌اش ــ بوسعید بوده است (نیز نك‍ : قلقشندی، 7 / 250-251؛ قس: صفدی، 10 / 323، كه تذكر داده مردم او را بوصید نیز می‌نامیده‌اند). در یك حكم رسمی مغولی كه خطاب به خانوادۀ شیخ زاهد در 720 ق صادر شده، نیز وی همین نام (ابوسعید) را داشته است (مینورسكی، 515).
ابوسعید در اوجان (ه‍ م) زاده شد و مادرش حاجی خاتون، دختر سولامیش از قبیلۀ اویرات بود (بناكتی، 477؛ كاشانی،44). وی به دنبال مرگ 2 تن از برادران بزرگ‌ترش به مقام ولایت عهدی رسید (شبانكاره‌ای، 273). هنگامی كه ابوسعید 9 سال بیش نداشت، به موجب سنت ایلخانان كه ولیعهد را به حكومت خراسان می‌فرستادند، از سوی پدر بدانجا روانه شد. الجایتو همچنین امیر سونج را به سمت اتابكی او و نیز گروهی از كارگزاران دربار از جمله عبداللطیف پسر خواجه رشیدالدین فضل‌الله را در مقام صاحب دیوان به همراه ابوسعید به خراسان فرستاد (وصاف، 613-614؛ حافظ ابرو، 106-112؛ قس: كاشانی، 179). ابوسعید در خراسان با فرستادۀ یساور كه با كَبَك (از شاهزادگان جغتایی ماوراءالنهر) به ستیز برخاسته بود، دیدار كرد و سپس یساور به پیشنهاد خود و تأئید الجایتو و عهدی كه با وی بست، با الوس خود از جیحون گذشت و نواحی جنوبی آن تا مازندران را با نام ایلخان به تصرف درآورد و بلخ و كوهستان تا حدود كابل و نواحی قندهار نیز به حكومت او واگذار شد (حافظ ابرو، 112-115). 
الجایتو در رمضان 716 درگذشت و ابوسعید كه در مازندران به سر می‌برد، همراه با امیر سونج به سلطانیه آمد و در صفر یا ربیع‌الآخر و به روایتی در جمادی‌الآخر 717 بر تخت سلطنت نشست (وصاف، 617- 618؛ حافظ ابرو، 120-123؛ نیز نك‍ : حمدالله مستوفی، 611؛ آملی، 2 / 262؛ شبانكاره‌ای، همانجا). برخی از مورخان علت تأخیر در جلوس ابوسعید را اختلاف امیرسونج و امیر چوپان دانسته‌اند. چه، الجایتو، امیر چوپان را كه امیر الامرای دولتش بود، وصیت كرد كه باید ابوسعید را «بر سر پادشاهی استقرار دهی و محافظت ملك و لشكر به اضعاف معهودنمایی» (وصاف، 617)، اما سونج كه اتابك ابوسعید بود و انتظار داشت منصب امیر الامرایی و نیابت ایلخان خردسال را به دست آورد، ظاهراً به مخالفت برخاست (ابوالفداء، 7 / 96؛ نویری، 27 / 419-420). پیش از آن چون ابوسعید و سونج پس از مرگ الجایتو عازم پایتخت شدند، در خراسان شورشی روی داد كه به روایت حمدالله مستوفی (همانجا) دست سونج نیز در آن بود، زیرا به مقابله و مقاومت با آن برنخاست، اما به نظر می‌رسد كه موجب این بی‌توجهی سونج، عجلۀ ا ودر وصول به پایتخت و اشغال منصب امیرالامرایی بوده است. به هر حال سونج كاری از پیش نبرد و راهی جز اتفاق با امیر چوپان نیافت (همانجاها؛ بویل، 407).

فرمانروایی

صفحه 1 از2
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.